» بیکاری معضل جوانان!
نسل امروز فکر میکند که شغلهای اولیهاش، ساده، بیارزش و بیآینده است، اما…
از شغل ساده امروز تا موفقیت بزرگ فردا
بیکاری، بدکاری، کارهایی که دوست داشته نمیشوند و… جزو مسائل رایج امروز جامعه ایرانی شده است. همه میروند درس میخوانند، به امید این که کارهای خوبی پیدا کنند، ولی خبری از کارهای خوب نیست. درنتیجه با همان مدارک تحصیلی بالا درگیر کارهای کوچک و خرد میشوند و سرانجام، ناامیدی و افسردگی و… هم از راه میرسد. درنتیجه ما با جامعه جوانی روبهرو هستیم که نسبت به کارکردن، انگیزه و امید خودش را از دست داده و جاهطلبی زیادی ندارد و جسارتا کمی هم تنبل شده است.
اولین گام؛ اصلاح نگرشها
حس میکنم بزرگترین راهحل این معضل، اصلاح فرهنگ و نگرش ما به کارکردن است. ما چه نگاهی به کارکردن داریم؟ مجموعه جوابهایی که میشود به این سوال داد، نگرش ما را تشکیل میدهد. اولین راهحل، اصلاح همین نگرشهاست. به تجربه برای من ثابت شده است که نسل جدید برای کارکردن، ابتدا به وجهه کار و سپس به درآمد آن توجه دارد؛ یعنی توجه به این چیزها زشت است؟ یادم نمیآید چنین حرفی زده باشم! اما بحث اصلی اینجاست که توجه به این دو درحالیکه ما تخصصی و تجربهای و رزومهای برای خودمان دستوپا نکردهایم، یک خودکشی حرفهای است.
درک ناقص یک نسل
بزرگترین مشکل نسل امروز ما در کارکردن، این است که تلقی ناقصی از آوردههای واقعی یک شغل دارد. یعنی چه؟ سادهترش میکنم تا هم خودم بفهمم چه دارم میگویم و هم شما: فرض میکنیم که بنده تازه کارم را شروع کردهام و از هشت صبح تا چهار بعدازظهر باید در شرکتی کار کنم. و وظیفهام مثلا پرکردن خانههای نرمافزار اکسل است تا بعدها دیگران بتوانند از آمار و ارقام و یافتههای دیگر را استخراج کنند و فرض کنید که هشتصد هزار تا یک میلیون تومان هم حقوق میگیرم؛ 24ساله هستم و مدرک لیسانس دارم. خب، ظاهرا شرایط چندان جالب نیست!
نقد یک نگرش مسموم
با چنین تشخیصی، طبیعی است که من افسرده میشوم، کارم را دوست ندارم و نسبت به آینده هم بدبین هستم؛ یعنی اگر این اتفاقات نیفتد، باید در سلامت روانی من شک کنید! اما اشکال من به این نگرش و تشخیص نسل جدید است. درواقع میخواهم بگویم آوردههای حقیقی و واقعی این شغلی که شما دارید، بسیار بیشتر از همین حقوقی است که ماهبهماه دریافت میکنید. تشخیص من بهعنوان نویسنده این مقاله و منتقد این نگرش، چنین است: شغل فعلی شما، هرچند درآمدش کم بوده، اعتبار پایین و آیندهای نامطمئن داشه باشد، آوردهای بسیار بیشتر دارد؛ چراکه بخشی از درآمدها و اعتبارهای آینده شما، به همین شغل امروزتان اختصاص دارد.
ارزش چیزها در محاسبه نهایی
می پرسید چرا معتقدم آورده چنین شغلی بسیار بیشتر است؟ چندی پیش مقالهای فوقالعاده میخواندم که اصل پیام آن چنین بود: فقر در محاسبه نهایی، برای انسانها بسیار گران تمام میشود. یک چیزی شبیه همان ضربالمثل انگلیسیها که میگوید: «آنقدر پولدار نیستم که چیزهای ارزان بخرم!» چون وقتی کالایی ارزان میخرید، زود خراب میشود و حس خوبی نسبت به آن ندارید و مجبورید که چند ماه بعد دوباره وقت، انرژی، تمرکز و پولتان را صرف خرید یا تعویض آن کنید؛ پس در محاسبه نهایی، ارزانخریدن، برایتان گران تمام میشود!
لطفا به لیست اضافه کنید
ماجرای ما هم چنین است: شغلهای ما، صرفا آورده مالی ندارند؛ مثلا کسی که کار میکند و نگرش درستی هم دارد و چشماندازی هم برای خود تعریف کرده و مدام درحال زیادترکردن دانش حرفهای خود است، ازنظر روانی اعتمادبهنفس بیشتری نسبت به کسی دارد که شغل سادهاش را فقط به این خاطر که درآمد و اعتبار کمی دارد رها کرده و منتظر یک شرایط ایدهآل است؛ پس در درجه اول، شما آوردههای روانی و اعتمادبهنفس فردی و اجتماعی را هم باید به لیست آوردههای شغلیتان اضافه کنید.
سهم شغل امروز از درآمدهای آینده
مسئله بعدی که باید به فهرست آوردههایتان اضافه کنید، مباحث مالی است. همه ما روزهای اولی که کارمان را شروع کردیم، یا درآمدهای بسیار پایین و نامطمئنی داشتیم و یا اصلا درآمدی نداشتیم و سرگرم کارآموزی بودیم؛ اما حالا بسیاری از ما درآمدهایی بالاتر و مطمئنتر داریم. حال سوال اینجاست که شما فکر میکنید اگر پلههای اول نبودند، حالا ما هم در پلههای بعدی قرار میگرفتیم؟ درواقع اگر ما درگیر کارهای ساده اولیه و اشتباهات شغلی و حرفهای اولیه نمیشدیم، هرگز در چنین جایگاهی قرار نمیگرفتیم؛ پس باید درصدی از درآمدهای ماهانه امروزیمان را به همان شغل ها اختصاص بدهیم تا درآمدهای اولیه ما بسیار بیشتر شود
حرکت بر مدار نگاه سرمایهگذارانه
بحث بعدی، سرمایهگذاری است. بیشتر ما به دانشگاه رفتهایم، دورههای آموزشی را طی کردهایم، پای صحبت متخصصان در جلسات و کنفرانسهای مختلف نشسته ایم و…؛ چون نگاه بلندمدت و سرمایهگذارانه به کارمان داشتهایم. حتی مومنان نیز نگاه سرمایهگذارانه دارند؛ یعنی امروز از بسیاری از گناهان چشم میپوشند تا در زندگی پایدار پس از مرگ، به داشتههای بیشتری برسند. درواقع ما در روزهایی که سرگرم امور سرمایهگذارانه هستیم، چندان به درآمد و میزان آن فکر نمیکنیم؛ چراکه مطمئنیم در آینده این اتفاق برایمان خواهد افتاد.
آوردههای پایانناپذیر
این بحث کماکان میتواند ادامه پیدا کند. مثل اینکه وقتی کار میکنید، به روایت حضرت امیر علیه السلام، شیطان از شما دور میشود؛ چون وقتی مشغول به کار هستید، دیگر نفستان نمیتواند شما را مشغول کند. وقتی ذهن و روح شما درگیر وسوسههای ریز و درشت نباشد، ارادهتان نیز افزایش پیدا میکند و بهقول پروفسور سمیعی، حتی بدن و مغز سالمتری هم خواهید داشت. نکته بعدی این است که وقتی کار میکنید، حس مفید بودن دارید که این مورد، از آوردههای روانی شغل شما محسوب میشود، ضمن اینکه بالاخره با همان درآمد مالی که خواهید داشت، جیبتان پر خواهد بود و عزتنفستان نیز حفظ میشود و بنابراین نیازی به روانداختن به اعضای خانواده و پدر و مادرتان نخواهید داشت.
هیچ شغلی ساده نیست
درحقیقت مشکل امروز جوانان ما، نداشتن چنین نگاهی است. شغلهای ساده امروز، صرفا آوردههایی در حدوقواره همان درآمدی که کسب میکنید ندارند؛ بلکه در کنار خود آوردههای دیگری از قبیل روانی، اجتماعی، مالی، آیندهنگرانه و… هم دارند. وقتی به چنین آوردههایی چشم بدوزید، میدانید که دیگر درگیر یک شغل ساده نیستید و اتفاقا همه موفقیتهای حرفهای شما، در گروی همین شغل سادهای است که امروز به چشم شما حقیر و بیآینده میآید.
پس لطفا نگاهی بزرگ ولی گامهایی کوچک داشته باشید؛ چون با همین گامهای کوچک است که به هدف و نگاه بزرگتان میرسید.